پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی

کتب فتوایی » فقه برای غرب نشینان

فصل 1 ـ عبادات هجرت به مغرب زمین و زندگی در بلاد غیر اسلامی ← → طرح مؤلف و تمهید

برخی اصطلاحات فقهی

توضیح برخی اصطلاحات فقهی که در پاسخهای حضرت آیت الله العظمی سیستانی ـ دام ظله ـ آمده است:

احتیاط استحبابی: چیزی که مکلف می تواند آن را به جا نیاورد و ترک کند.

احتیاط وجوبی: عملی که مکلف خود را میان فعل و ترک آن و مراجعه به مجتهد دیگر مخیر بداند "الأعلم فالأعلم".

احرام به نذر: احرام برای حج جز از میقات و یا محاذی آن، جایز نیست و اگر شخصی بخواهد قبل از رسیدن به میقات، احرام ببندد، می تواند با خواندن صیغه، نذر شرعی کند مثلاً بگوید: برای خدا بر عهدهء من است که در فلان جا محرم شوم.
بدین ترتیب محرم شدن از چنان جایی جایز می شود اگر چه آنجا، میقات و یا محاذی آن نباشد.

احوط اولی: احتیاط مستحبی.

احوط لزومی: احتیاط واجب. و به همین معناست جمله "اشکال دارد" و جمله "جای تأمل است".

استحاله: تغییر شکل نوعی یک چیز و دگرگونی آن، طوری که عرفاً، چیز اول نباشد. مانند تبدل گوشت به خاکستر.

استصحاب: معتبر بودن حکم و یا عنوان پیشین پس از شک در آن، مثلاً می دانستیم که زید عادل است. بعداً عملی از او دیدیم اما یقین نداریم آیا آن عمل، موجب فسق او می شود یا نه؟
بنابر این باید او را همچنان عادل بشناسیم و عدالتش را که محرز بود، استصحاب کنیم.

8 ـ
استهلاک: ذوب شدن چیزی در چیز دیگر طوری که عین و اثری از چیز اول باقی نماند.

اطراف شبهه اعلمیّت: گروهی از مجتهدین که می دانیم یکی در میان ایشان، داناتر از بقیه است و اعلم، از آن گروه خارج نیست.

10ـ
اطمینان: گمان نیرومندی که احتمال مخالف آن بسیار ضعیف باشد طوری که عقلا و خردمندان در زندگی خود به آن توجه نمی کنند.

11ـ
آلات لهو حرام: ابزار ساخته بشری است که برایِ لهو حرام وضع شده اند.

12ـ
تدلیس: ارائه شخص و یا چیزی به غیر آن وضع و صفتی که در واقع هست به قصد ترغیب مشتری و یا بر انگیختن شخصی برای ازدواج با وی.

13ـ
تذکیه: راه حلال و پاک گشتن و پوست حیوان است با شرایط معین.
مثلا تذکیه ماهی، زنده بیرون آوردن شدن آن است از دریا و آب و یا لااقل در داخل تور و ابزار صید مرده باشد نه در بیرون آن و در آب. و همینطور اگر چهار رگ گاو، گوسفند و مرغی را که قابل تذکیه هستند ببرند گوشت و پوست آنها پاک و حلال می شود و حتی اگر حیوان حرام گوشت قابل تذکیه باشد و چهار رگ او قطع شود پاک می گردد هر چند که خوردن گوشت آن حرام است پس تذکیه ماهی، زنده از آب بیرون آوردن آن است و در جز ماهی با بریدن چهار رگ.

14ـ
تفصیر در نماز: دو رکعت خواندن نماز های چهار رکعتی را در سفر، تقصیر می گویند.

15ـ
جاهل قاصر: کسی را گویند که در ندانستن حکم معذور است زیرا در فعل و یا ترک چیزی به دلیل و مجتی استناد داشته هر چند که خطای آن آشکار گردیده است.

16ـ
جاهل مقصّر: کسی را گویند که در ندانستن حکم معذور نیست مانند کسی که در آموختن مسائل دینی، سستی و اهمال کرده است.

17ـ
جاهل به حکم: کسی را گویند که حکم شرعی را می داند اما انطباق آن را با موضوع معینی نمی داند و آن دو قسم است: اول: منشأ جهل گستردگی دامنه موضوع است و آن را شبهه موضوعی گویند مانند کسی که معنای دقیق غنا را نمی داند و لذا در حرمت برخی موضوعات غنایی تردید پیدا می کند. دوم: آنکه حال مصداق خارجی معین را نمی داند مثل این که نمی داند مایع موجود در پیش روی او شراب است یا نه؟ و آن را شبهه مصداقیه نامند.

18ـ
جایز است با اشکال: کاری که انجام آن جایز باشد هر چند احتیاط مستحبی ترک آن است.

19ـ
جایز است با تأمل: همانند اصطلاح سابق است.

20ـ
جرم حایل: ماده ای که در رسیدن آب به پوست بدن و یا هر جسمی مانع شود. 21ـ حرج: تنگنایی، مشقت و زحمت فوق العاده.

22ـ
حق اختصاص: حق شخصی نسبت به چیزی که مالیت و یا ملکیت آن را شارع مقدس برای احدی نپذیرفته است.

23ـ
دیه: مالی است که باید به فرد جنایت شده، پرداخت شود.

24ـ
ردّ مظالم: انفاق بر فقراء به نیابت از سوی کسی که او بر انفاق کننده حق مالی داشته است اما شناسایی او و دفع مال به وی، ممکن نمی باشد و حتی به کسان و وارثان شرعی او هم دسترسی ندارد.

25ـ
شبهه مفهومی: ندانستن انطباق عنوانی را بر یک موضوع خارجی بدین سبب که حدود موضوع را نمی دانیم، شبهه مفهومی می گویند. مثل این که ندانیم عنوان غنا بر صدای معینی صدق می کند یا نه؟ زیرا حدود و مفهوم غنا را نمی دانیم.

26ـ
شرط و یا تعهد ضمنی: چیزی که در عرف عقلا و خردمندان در داد و ستدها مندرج است هر چند که تصریح نشود و در واقع معامله بر آن اساس واقع می شود مثل این که قیمت و ارزش کالاها باید به هم نزدیک باشند پس اگر خریدار و یا فروشنده بفهمند که ارزش جنس فروخته و یا خریداری شده خیلی کمتر و یا بیشتر از آن بوده که معامله روی آن انجام یافته است، او می تواتد ادعای غبن کند و معامله را به هم بزند زیرا چنان چیزی در ارتکاز عقلا هست که تفاوت مالیت ها نباید زیاد باشد.

27ـ
شک: تردید و دو دلی در امری که هر دو احتمال یکسان و مورد توجه عقلا و خردمندان باشد و یکی را بر دیگری ترجیح نباشد.

28ـ
شأن همسر: آنچه شایسته یک زن و مناسب با وضع شوهر است و به عکس وضع و شئون شوهر نسبت به همسر.

29ـ
صورت نوعیه: مالیت و شکل و وضع هر چیزی که مردم به آن سبب به آن چیز رغبت می کنند و در برابرش بها می دهند.

30ـ
ضرر معتد به ( قابل توجه): ضرر و زیانی که عقلای بشر به اجتناب از آن، اهتمام می ورزند.

31ـ
ضرورت بر طرف کننده تکلیف: واقع شدن در تنگنای ضرر و زیان قابل توجه و افتادن در مخمصه ای که عادتاً تحمل پذیر نیست.

32ـ
عِدّة: زمانی که یک زن به سبب طلاق و یا مرگ شوهرش و یا در اثر وطی شبهه، باید انتظار بکشد و جایز نیست با دیگری ازدواج کند.

33ـ
غساله: آبی که از شیء متنجس پس از شستن و آب کشیدن آن، جدا می شود.

34ـ
فتنه نوعی: امری که مردم را نوعاً گرفتار می سازد و در حرام می افکند.

35-
ـ فسخ: نقض و به هم زدن معامله و داد وستدی را گویند.

36ـ
فی حدّ ذاته: یعنی قطع نظر از عناوین دیگر که چه بسا موجب حکمی مغایر حکم اصلی شود.

37ـ
قصد بدلیت و تعویض: کسی بخواهد چیزی را به جای چیز دیگر قرار دهد.

38ـ
کافر ذمی: آن کس که ولی امر مسلمین با او عقد ذمه میِ بندد که امروز وجود خارجی ندارد.

39ـ
کافر معاهد: آن کس که با مسلمانان و یا جمعی از ایشان پیمان عدم تعرض می بندد.

40ـ
کافر که مال او محترم است: آن کس که نوعی از سوی مسلمانان امان دارد ( مستأمن، ذمّی، معاهد).

41ـ
لحیان: دو استخوان فک که صورت را در بر گرفته و ریش بر آنها می روید.

42ـ
مثقال صیرفی: مقداری از طلا که در بازار، متعارف و شناخته شده است و فروشندگان طلا، اندازه آن را می دانند.

43ـ
مجهول المالک: مال و دارایی که صاحب آن شناخته نیست هر چند که از او گم نشده است.

44ـ
محاذات میقات: اگر دو خط متقاطع فرض کنیم که زاویه قائمه نود درجه تشکیل دهندو یکی از آن دو خط در مکه و دومی از میقات گذرد وقتی انسان در نقطه تقاطع رو به قبله و مکه مکرمه بایستد او در واقع در محاذات و برابر میقات قرار گرفته است و اعتبار در تچنین محاذاتی و برابر میقات قرار گرفته است و اعتبار در چنین محاذاتی، صدق عرفی است و دقت عقلی لازم نمی باشد.

45ـ
مشهور: یعنی حکم مزبور، احتیاط وجوبی است.

46ـ
ملاک: مصلحت و مفسده ای که احکام بر آن اساس، تشریع شده است.

47ـ
موسیقی متناسب با مجالس لهو و لعب: آنچه که مردمان لاابالی در مجالس بزم و عیاشی می نوازند و یا می خوانند.

48ـ
نشوز: رعایت نکردن حق دیگری و غالبا میان زوجین و زن و شوهر مطرح می شود.

49ـ
نیت قربت مطلق: عملی که با قصد تقرب به خدا به جا آورده می شود بدون تعیین ادا و قضا بودن آن و یا هر خصوصیت دیگر.

50ـ
وطی شبهه: اقدام به عمل جنسی و همخوابی با کسی که حلال نیست اما به توهم حلّیّت و بدون تعمّد گناه صورت گرفته باشد و یا وطی به خیال صحت عقدی که در واقع باطل بوده و دارای اثر شرعی نبوده است، واقع گردیده است.

51ـ
ولی: کسی که امور طفل صغیر و یا شخص کوتاه فکر و سفیه و یا به طور کلی شئون جامعه ای را مطابق شریعت سرپرستی و اداره می کند.

52ـ
واجب می شود با اشکال: به هر حال انجام آن بر مکلف واجب و لازم است. پس فتوای وجوبی است.

53ـ
واجب می شود به تأمل: آن نیز فتوای به وجوب شیء است.

54ـ
واجب می شود به کفایت: همه باید آن را انجام دهند اما با قیام جمعی از عهده دیگران ساقط می شود ولی اگر همه ترک کنند، سزاوار کیفر شوند.
فصل 1 ـ عبادات هجرت به مغرب زمین و زندگی در بلاد غیر اسلامی ← → طرح مؤلف و تمهید
العربية فارسی اردو English Azərbaycan Türkçe Français